بر دریچه قتلگاه اشرف در 10شهریور 92
با جامهها و نقابهایی از شبانگاههای تاریخ جهل و شقاوت، سو به سو تا کندوهای نور، خزیدن و کمند انداختن و خورشیدپارهها در لجه افکندن و با خیل جانیان بالفطره و سفلگانی که «مرگ، کسب و کار (1) » شان است، بساط تبر و تیر و انفجار چیدند. نوادگان ایدئولوژیک و تاریخیِ مغول و هون و هیتلر، طعم جنایت را بو کشیده و در قتلگاه اشرف فرود آمدند.
اشرفیها نیز همچون دیرینهگان تاریخیشان، یکی از یکجانبهترین و مظلومترین و درعینحال، حماسیترین نبردهای مجاهدین را رقم زدند... اگرچه:
گریههای عشق شده سوز غزل نعش گل رو دستامون بغلبغل
سرداران و رنجبران آزادی در سو به سو، کو به کو و باغچه به باغچه اشرف، فروتنانه بر خاک، نماز بردند و هر کوی اشرف، طاقنمای سروها گشت. شکیبایان شادی آفرین جلوههای زندگی، «در برابر تندر ایستادند، خانه را روشن (2) » نگاه داشتند و رفتند...
«اسممو کی بود صدا زد؟ کی بود از خاطره برگشت؟
گـرگـر شقایقا باز افتاده به جون این دشت...
روزا از تکرار اسمت آینهها خسته نمیشن
پنجرهها رو به یادت تا ابد بسته نمیشن».
وجهی از حماسه را مریم حسینی و میترا باقرزاده با دستهای بسته، بیشمشیر و بیزره، بی پناه و مفری، آفریدند؛ و راهزنان بزدل، چنگیزانهتر و هیتلرانهتر و یزیدانهتر، به رگبارشان بستند و تیر خلاص زدند.
آن سوتر، دستهای بسته ابراهیم اسدی (وجودی کممثال از خصائل نیکوی بشری، شهردار فروتن و محبوب و دوست داشتنی اشرفیها) و دستهای رحمان و حسین و احمد، گواه جنایتی بینظیر و از سوی دیگر پایدارییی بیهمتا میباشد.
در کویی دیگر، تختها و کف بیمارستان اشرف بدل به قتلگاه گشته است. جای بقراط خالی تا ببیند ایدئولوژی جنایتپرور خمینی و خامنهای در بازی نرد با مماشاتگران و پیمانشکنان اربابان دایره قدرت جهانی، چه بر سوگند و میثاق انسانیاش آوردهاند.
سرداران حماسه 10شهریور 92 به مربع توافق چهارجانبه سازمان ملل، آمریکا، دولت عراق و ساکنان اشرف، اعتماد کرده و به پیمان و تعهد خود وفادار بودند. آنان در اثبات وفاداریشان، باز هم «تاریخ حقوقبشر را با خونشان نوشتند» (3). متولیان سه ضلع دیگر این مربع، به آنان خیانت کردند.
دریغ و درد از خیانت و خیانتکاران که در میهن ما از بهپای دارندگان مشروطه تا میرزا، تا پیشوای ملی 30تیر، تا آرزوهای انقلاب 57 و تا اشرف، همیشه بهای سنگین این خیانتها را، بهترینها و الماسهای زرین و گلچینی از ستارگان درخشان تاریخ معاصر ایران، با فوارههای همیشه جوشان خونشان و نثار هستیشان پرداختهاند.
از گذرگاههای تاریخ مبارزه برای آزادی و برابری که میگذریم، بر نظارهها و اندوختهها و تجربههایمان که اندیشه میکنیم، آنگاه همه نشانهها، نداها و صداهای این گذرگاهها در گوش ما زنگ میزنند که در هنگامه چشماندازهای نزدیک انقلابهای بزرگ اجتماعی و تاریخی ـ که منجر به تحول در اندیشه و جهانبینی و فرهنگ میشود ــ روباههای دیکتاتور و ولیفقیههای ضدبشر، در بنبست کور تاریخی خود، دست به جنایات شگفتانگیز، همچون شقاوتبارترین جنایتی که در اشرف مرتکب شدند، میزنند. بیتردید آثار و بازتاب این جنایت حیرتانگیز نیز همچون قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان 67، یکی از وجوه جنبش دادخواهی مردم و مقاومت ایران میباشد که برای جانیان بالفطره آن مفری نخواهد گذاشت و گریبان خامنهای و مالکی را خواهد گرفت.
تمام دسیسهچینیها و حساب و کتابهای استراتژیکیِ خامنهای و دستگاه ارتجاع پلید آخوندی در قتلعام سرداران آزادی در اشرف، بر روی یک خیانت، دنائت، رذالت و خودفروشی سوار و چیده شده بود. اما مجاهدین باز هم به یمن پایداری و هوشیاریشان، آن را بدل به یک حماسه و نیز افشاگری بینالمللی علیه دستگاه جنایت خامنهای ـ مالکی نمودند. همین پایداری و هوشیاری، سکوی پرشی به جانب آیندهیی گردید که کمتر از سه سال بعد، با هجرت بزرگ و موفقیتآمیز، صحنه تعادلقوای بین مقاومت و رژیم آخوندی را به نفع مردم و مقاومت ایران رقم زد.
اینک در یکی از یکجانبهترین نبردهای حماسی در مبارزه و پایداری برای تحقق آزادی، سردارانی دیگر از حماسههای معاصر میهنمان به تابلو آرمان تاریخی مردم ایران، جلای وفاداری و غرور و شکوه و نجابت بخشیدهاند. آنان گلچینی از ستارگان تابناک و کوشندگان و رنجبران مبارزه برای ایفای رؤیا و آرزوهای سرکوب شده مردم ایران بودند که در ضمیر و خاطر ماندگار آینده ملی و میهنی تکثیر میشوند و خواهند ماند.
آنگاه که به تابلو و به آبشار شهیدان راه آزادی، از تالارهای ارغوانی مشروطه و جنگل و 30تیر و... قیام 88و... تا کتیبههای قتلگاه اشرف و لیبرتی نظر میدوزیم، چشمهای درخشان، چهرههای شکیبا و نامهای شناسایشان، مجابمان میکنند تا همنوا و همندا و همپیمان با آنان، پریای محبوب گم شده آزادی را مجاب کنیم که:
«پریای رفته توی شعر و ساز!
قصة ناتموم همیشه باز!
حرف ما، حدیث و قصه شماست
پریا! بگین که شهرتون کجاست...»
#قتل_عام67
#خاوران
#ياد_ياران#زنداني_سياسي
miércoles, 30 de agosto de 2017
martes, 29 de agosto de 2017
این یک سند است ، خود قضاوت کنید !
این یک سند جنایت است
، هنوز کسی پیدا نشده بما بگوید این ظلم و این شقاوت نسبت به بهترین و رشید ترین فرزدندان این میهن از کجا ناشی می شود !
دلیل این دریوزگی و سر سپرده گی به آخوند جنایتکار خمینی و خامنه ای چیست؟
چرا به حرف دوست و عاشق ایران و ایران باور نداریم ولی حرف های مفت و اراجیف صد من یک غاز یک مشت آخوند مرتجع اعتبار می دهند ، داستان یک چیز بیشتر نیست ، آنهم اصل فدا و پرداخت بها است که بسیاری نمی خواهند بهای آزادی و حقیقت را بپردازند خب ساده تر از آن به دامن ارتجاع افتادن و نان را به نرخ روز خوردن است ،
از خواندگان این متن می خواهم به این فکر کنید !
، هنوز کسی پیدا نشده بما بگوید این ظلم و این شقاوت نسبت به بهترین و رشید ترین فرزدندان این میهن از کجا ناشی می شود !
دلیل این دریوزگی و سر سپرده گی به آخوند جنایتکار خمینی و خامنه ای چیست؟
چرا به حرف دوست و عاشق ایران و ایران باور نداریم ولی حرف های مفت و اراجیف صد من یک غاز یک مشت آخوند مرتجع اعتبار می دهند ، داستان یک چیز بیشتر نیست ، آنهم اصل فدا و پرداخت بها است که بسیاری نمی خواهند بهای آزادی و حقیقت را بپردازند خب ساده تر از آن به دامن ارتجاع افتادن و نان را به نرخ روز خوردن است ،
از خواندگان این متن می خواهم به این فکر کنید !
lunes, 28 de agosto de 2017
ما به او و نسل او چشم دوختیم !
اگر این آخوندها و هم پیمانان اش و اعوان انصارش بوپژه شخص خمینی ملعون با مجاهدین خلق در نمی افتاد و حقوق مردم را رعایت می کرد ، حتی درصد کمی از حق و حقوق مردم ایران را رعایت می کرد ، امروز در این نقطه نبودیم ، هزاران هزار جوان و پیر و معلم و کارگر بر سر دار نمی رفتند ، در منطقه این همه خون ریزی و ویرانی فقر و فلاکت وجود نمی داشت ! وقتی منافع ملی و حاکمیت ملی مردم ایران قربانی و فدای اشتباهات استراتژیک شد ، جنگ ضد میهنی استارت خورد ، شکستن قلم ها و انقلاب ضد فرهنگی خمینی استارت خورد ، سرکوب ها شروع شد ، به بهانه جنگ به بهانه های واهی دیگر دشمن اصلی مردم ایران در صحنه سیاسی و اجتماعی خود را دوست مردم جا زد، مجاهد خلق منافق بدتر از کافر شد ، خمینی ملعون دلسوز و رهبر شد ، تنها کسی که در مقابل سیاست های ضد انسانی و ضد ملی خمینی و رژیم آخوندی ایستاد مسعود و نسل مجاهد خلق بود ، اگر تمام نیروها کمی از خمینی فاصله می گرفتند خمینی نمی توانست اینگونه مجاهدین خلق را قتل عام کند ، دربدر کند و بفرستد به تبعید .
داستان همین است ، یک شخص ملعونی بنام اسلام و خدا قتل عام فرزندان خدا و این میهن را توجیه کرد ، در واقع دوست مردم ایران را کشت ، قتل عام کرد ، منافق نامید ، عامل روسیه نامید ، عامل اسرائیل و آمریکا نامید تا در پنها این اتهامات نقشه شوم ضد ایرانی خود را راحت پیش ببرد .
خمینی برای ساختن نیامده بود ، برای ویرانی و قتل عام نسل جوان و نسل روشنفکر و نسل دانشگاهی آمده بود ، بدون قتل عام این مردم آگاه نمی توانست اسلام ارتجاعی و واپس گرای خود را بر ایران و منطقه حاکم کند ، فهم این موضوع سخت است ؟
داستان همین است ، یک شخص ملعونی بنام اسلام و خدا قتل عام فرزندان خدا و این میهن را توجیه کرد ، در واقع دوست مردم ایران را کشت ، قتل عام کرد ، منافق نامید ، عامل روسیه نامید ، عامل اسرائیل و آمریکا نامید تا در پنها این اتهامات نقشه شوم ضد ایرانی خود را راحت پیش ببرد .
خمینی برای ساختن نیامده بود ، برای ویرانی و قتل عام نسل جوان و نسل روشنفکر و نسل دانشگاهی آمده بود ، بدون قتل عام این مردم آگاه نمی توانست اسلام ارتجاعی و واپس گرای خود را بر ایران و منطقه حاکم کند ، فهم این موضوع سخت است ؟
domingo, 27 de agosto de 2017
تاراج ثروت یک ملت بدون هیچ مسئولیت پذیری
هنوز تکلیف هدیهی ۲۵۶میلیون دلاری احمدینژاد به تاجیکستان مشخص نیست
دولت تاجیکستان درمورد سد و نیروگاه ۲۵۶ میلیون دلاری سنگ توده، که توسط مهندسان ایرانی در این کشور ساخته شد، به تعهدات خود عمل نمیکند. پیگیریها دراینباره نتیجه مشخصی نداشته و مسئولان از پاسخ شفاف سرباز میزنند.
از سال ۱۳۸۵ دولت ایران به همراه یکی از شرکتهای خصوصی کشور بنام فراب که مدیریت آن به دست هیئتمدیرهای سهنفری است و محمدعلی يزدانجو ریاست این هیئتمدیره را به عهده دارد؛ عملیات احداث یک سد و نیروگاه بزرگ به نام سنگ توده را در کشور تاجیکستان با هزینهای بالغبر ۲۰۰ میلیون دلار آغاز کرد. بهرغم گذشت ده سال از زمان ساخت و افتتاح فازهای اول و دوم این پروژه در سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۳، دولت تاجیکستان با هدیه فرض کردن این پروژه، بنا ندارد، بدهی خود را بهطرف ایرانی بازگرداند.
۲
پروژه سنگ توده از سال ۱۳۸۵با محوریت یک شرکت مهندسی ایرانی به نام فراب که در بخش ساخت سد فعال است، آغاز و در همان زمان هزینه ساخت سد و نیروگاه چیزی حدود ۲۵۶ میلیون دلار برآورد شد؛ هزینهای که دولت جمهوری اسلامی ایران ۱۸۰ میلیون دلار، دولت تاجیکستان ۴۰ میلیون دلار و شرکت مجری نیز مابقی آن یعنی ۳۶ میلیون دلار را تقبل کردند.
پروژه سنگ توده از سال ۱۳۸۵با محوریت یک شرکت مهندسی ایرانی به نام فراب که در بخش ساخت سد فعال است، آغاز و در همان زمان هزینه ساخت سد و نیروگاه چیزی حدود ۲۵۶ میلیون دلار برآورد شد؛ هزینهای که دولت جمهوری اسلامی ایران ۱۸۰ میلیون دلار، دولت تاجیکستان ۴۰ میلیون دلار و شرکت مجری نیز مابقی آن یعنی ۳۶ میلیون دلار را تقبل کردند.
مسئولیت مدیریت و مهندسی ساخت سد و نیروگاه سنگ توده بر عهده ایران گذاشته شد و بیش از ۸۰ درصد هزینههای آن را نیز دولت و بخش خصوصی ایرانی تقبل کرد در مقابل بنابراین شد تا نیروگاه این مجموعه پس از بهرهبرداری به مدت ۱۲ سال در اختیار ایران باشد تا طرف ایرانی هزینههای انجامشده و سود توافق شده را از این پروژه بزرگ کسب کند و پسازآن این مجموعه را کامل در اختیار تاجیکستان قرار دهد. فاز اول این سد در سال ۱۳۹۰ و با حضور «محمود احمدینژاد» رئیسجمهور وقت ایران و «امامعلی رحمان» رئیسجمهور تاجیکستان افتتاح شد.
در اینجا با دو پرسش مهم روبرو هستیم:
نخست: با توجه به اینکه رئیسجمهور سابق در رابطه با یکی دیگر از پروژههای عمرانی ایرانی که در تاجیکستان اجرا شد، عیناً از واژه هدیه استفاده کرده و در جریان افتتاح تونل انزاب در سال ۱۳۸۹ گفته بود: تونل انزاب هديه مردم ايران به مردم تاجيكستان است. اما هنوز مشخص نیست که آیا مقام اول اجرایی کشور در دولت نهم و دهم عیناً از واژه هدیه در رابطه با این سد استفاده کرده است و یا خیر؟
دوم: آخرین وضعیت پرداخت بدهی ایران از سوی دولت تاجیکستان به ایران کجا رسیده است، چرا بهرغم توافق صورت گرفته طرف تاجیکستانی حاضر نشد تا ۱۲ سال مدیریت سد و نیروگاه آن را برای به دست آمدن هزینه و سود در اختیار ایران قرار دهد.
چه کسی ۱۵۰ میلیون دلار هدیه داد؟
حسین مرعشی» سخنگوی حزب کارگزاران در اولین کنگره استانی حزب کارگزاران سازندگی ایران در خراسان رضوی که در مشهد برگزارشده بود، از پرداخت هدیه ۱۵۰ میلیون دلاری ایران در دولت نهم و دهم به کشور تاجیکستان خبر داده و گفتهاست: «در زمان آقای خاتمی، سدی در دولت تاجیکستان توسط مهندسین ایرانی ساخته شد و دولت تاجیکستان برای احداث آن از ایران ۱۵۰ میلیون دلار وام گرفته بود، رئیس دولت دهم آقای احمدینژاد که برای افتتاح این سد به تاجیکستان رفتند در نطقشان گفتند که این هدیهای از جانب ملت ایران به شماست.از آن روز دیگر تاجیکها قسط وامهای خود را پرداخت نمیکنند و میگویند رئیسجمهور شما این سد را بهعنوان هدیه به ما داده است.»
در همین سال، «طاهر شه حامد» رئیس صندوق ضمانت صادرات ایران از تأخیر تاجیکستان در پرداخت ۶ قسط وام ایران خبر داد و گفت: «دولت تاجیکستان برای پرداخت شش قسط عقبافتاده سنگ توده تا ژانویه ۲۰۱۶ جدول بازپرداخت را ارائه خواهد داد. درواقع هزینه سنگ توده ایران که توسط تاجیکستان خریداریشده تا ژانویه ۲۰۱۶ اقساط آن دریافت نمیشود و بعدازاین موعد هر قسط بر سر موعد خود از سوی دولت تاجیکستان پرداخت خواهد شد.» اما خیلی طول نکشید که روحانی از عمل نکردن تعهدات تاجیکها خبر داد.
شاید در آن زمان کسی گمان نمیکرد این تعارف ایرانی (اگر واقعاً گفتهشده باشد)، روزی دردسرساز شود، ولی در ادامه و وقتیکه «حسن روحانی» رئیس دولت یازدهم برای افتتاح فاز دوم سد در سال ۱۳۹۳ به تاجیکستان رفت، تازه نشانههایی از بیمیلی طرف تاجیک برای پرداخت تعهدات خود آشکار شد.
«روحانی» در سال ۱۳۹۳ به تاجیکستان سفر و فاز دوم این پروژه که همان نیروگاه برقابی سد است را افتتاح کرد، اما بهرغم توافقات پیشین، دولت تاجیکستان از واگذاری نیروگاه به مدت ۱۲ سال و یا پرداخت بدهی خود به ایران سر باز زد.
حساب و کتاب این هدیه دست کیست؟
«نائینیان» یکی از کارکنان اداره کل روابط عمومی وزارت نیرو در این باره به تابناک گفته است: این طرح در وزارت نیرو متولی مشخصی ندارد و متولی مستقیم آن در ایران «شرکت خصوصی مهندسی فرآب» است.
او ضمن اشاره به اینکه وزارت نیرو، هیچ اطلاعی از جزئیات پرداختها و بدهیها ندارد و صرفاً فضاسازی برای اشتغال بخش خصوصی را انجام داده؛ خبرنگار تابناک را برای کسب اطلاعات دقیقتر به شرکت خصوصی مرتبط ارجاع داد.
این در حالی است که بر اساس بررسی سوابق تاریخی، اساسا ۷۰ درصد هزینه اجرای سد از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته و حضور مکرر مقامات ارشد اجرایی کشور در تاجیکستان ازجمله دو رئیسجمهور نیز نشانهای از این واقعیت است.
هرچند بنا بر اخبار زمان آغاز عملیات احداث سد، ۱۸۰ میلیون دلار از هزینه ساخت را دولت ایران و ۳۶ میلیون دلار را هم شرکت ایرانی مجری تقبل کرده است، حالا وزارت نیرو که از این موضوع مهم اظهار بیاطلاعی میکند و مسئولیت همه ماجرا را متوجه یک شرکت خصوصی میکند؛ باید پرسید، چرا مردم حق ندارند پس از گذشت چندین سال از جزئیات هدیه خود آگاه شوند؟
گزیده شدن دوبار از یک سوراخ
درهرصورت تاجیکها برق تولیدی را دریافت و بخشی از آن را مصرف و بخش دیگری را به افغانستان صادر میکنند اما بدهیهای طرف ایرانی را بازپرداخت نمیکنند. تاکنون جلسات زیادی بین طرفین انجامشده و در آخرین مورد قرار شد از سال ۲۰۱۷ مبلغ ۲۰ میلیون پرداخت و در سال ۲۰۲۰ که پروژه کاسا ۱۰۰۰ (خطوط انتقال انرژی به افغانستان و پاکستان) به بهرهبرداری میرسد مبالغ را اضافه کنند بهطوریکه تا سال ۲۰۱۵ کاملاً بازپرداخت شود.
اما مسئولین چه تضمینی دارند که دولت تاجیکستان این بار به تعهدات خود عمل خواهد کرد؟
گفتنی است سد و نیروگاه سنگ توده در ۱۸ کیلومتری جنوب شرقی شهر دوشنبه و در استان ختلان واقع شده است. سد سنگ توده دو از نوع خاکی با هسته رسی مرکزی بوده و طول تاج آن ۳۰۵ متر و عرض تاج آن ۱۲ متر است. این سد با دارا بودن مخزنی به حجم ۶۶ میلیون و ۵۰۰ هزار مترمکعب، ۳۱ متر ارتفاع دارد.
نیروگاه برقآبی سنگ توده-۲ که با ۱۸۰ میلیون دلار ایران و ۴۰ میلیون دلار تاجیکستان ساختهشده در ابتدا قرار بود برای ۱۲ سال در اختیار ایران بماند اما در سال ۲۰۱۴ اعلام شد که این مهلت ۲ سال دیگر تمدید شد.
sábado, 26 de agosto de 2017
مادر شعله پاکروان : لحظاتى پيش وارد كشوری اروپايى شدم.
لحظاتى پيش وارد كشوری اروپايى شدم.
خود را جزء كوچكى از مخالفان برانداز حکومتی میدانم
بازجوى اطلاعات: ممکن است تو هم در خیابان زیر ماشین بروی. اینهم تقدیر توست!
پشتوانه این مبارزه هزاران دختر و پسر جوان هستند که با خون خود مهر باطل بر حکومت مستبد زدند. ضمانت پیروزی نیز میلیونها زن و مرد ایرانی هستند که از حکومت فاسد بیزارند و روزی با غرش هماهنگ خود پایه های لرزانش را فرو خواهند ریخت .
با سلام به همه هم ميهنانم
لحظاتى پيش پس از چند ماه دربه درى در يك كشور همسايه، از چنگ حكومت ديكتاتور رها شده و با یاری یکی از بستگانم، وارد كشوری اروپايى شدم.
در چند سال گذشته و بخصوص پس از اعدام ظالمانه ریحانه، انواع آزارها از تهدیدات تلفنی و کتبی و احضار و بازجویی گرفته تا جلوگیری از خروجم و از دست دادن پرواز بر من رفت. در تهران و پس از احضار وقتی روبروی بازجو نشستم با سؤالاتی حیرت اور مواجه شدم:
- چرا مى گويى اعدام نه؟ اعدام حكم خداست.
- پرچم داری. پرچمت را پايين بياور، وگرنه ديگر ملايمتى در كار نخواهد بود.
- ریحانه به گریه و دعاهای تو نیاز دارد. به قبرستان برو و برایش گریه کن
- ديگر درباره ريحانه ننويس، اگر هم میخواهی بنویسی در دفترت و در خلوت بنويس
- چكار دارى به اعدامهاى 67 اشاره مى كني؟
- چرا فلانى و فلانى مى آيند ديدن تو؟
- مرگ ریحانه در تقدیر او بوده! ممکن است تو هم در خیابان زیر ماشین بروی. اینهم تقدیر توست!
- هر کاری که دلت میخواهد برای ریحانه بکنی برای دو دختر دیگرت بکن. چون ممکن است آنان را هم از دست بدهى!
و هنگام خروج از فرودگاه وقتی پس از عبور از گیت پرواز، پاسپورتم را گرفته و در دفتر حراست بازجویی شدم به صراحت گفت:
- مایل بودم در اوين بازجويى بشوی
و حیرت آورتر این که با اينكه می دانست مانند همه بازماندگان اعدام و مادران داغدار «مى خواهم سر به تن اين نظام نباشد» و اين را صريحا از من شنيده بود با بى شرمى گفت:
- شما باید با ما همکاری کنید !
همدلی م با برخى زندانيان سياسى را "آلت دست” مجاهدين شدن نامید. اتهامات ناروایی به يك زن و شوهر زندانى مقاوم زد که دلم می لرزد از تکرار کردنش.
نیروهای امنیتی فوق همانها هستند که در دومین سالگرد ریحان، راحله ذکایی همبند سابقش را که با لوله هایی خارج شده از کلیه ها و پیچیده دور گردن، با سرطانى در مراحل پایانی دست و پنجه نرم می کرد، بازداشت كردند. هر چه فریاد زدم این زن در حال مرگ است، رهایش کنید، شرم نکردند. چند ماهی ست که راحله نازنين از دنیا رفته و در کنار ریحان من است. دیگر دست هیچ بازجوی هتاکی به او نمی رسد. راحله، زنی که تمام زندگیش توسط این نظام به یغما رفت.
مأموران امنيتى بعد از دستگیری بعضی شرکت کنندگان، به مراسم حمله کرده و هر چه خواستند کردند.
برای من اما دو راه بیشتر نمانده بود. یا باید سکوت می کردم و مظلومیت ریحانی که به تجاوز مامور اطلاعات تن نداده بود را فراموش می کردم، یا رو در روی دیوی که حامی متجاوزانی همچون سربندی است می ایستادم. یا باید تسلیم بی عدالتی میشدم یا مسئولیت خود را در قبال آنچه بازماندگان اعدام های متعدد بر دوشم گذاشته بودند انجام می دادم. یکی از دشوارترین انتخابهای زندگی م همین بود. ماندن یا رفتن. اگر مى ماندم و ادامه مى دادم، بايد راهى اوين مى شدم. روزها و شبهای بسیاری را در جدالی سخت با خود گذراندم. رها کردن هر چه داشتم، دل کندن از بهشت زهرا و باغچه ریحان، دلتنگی برای پدر و مادر سالمندم، دوری از فرزند و همسر، جدایی از مادران داغدار و دوستانم و از همه سخت تر دورشدن از آن همه زن و مردی که با چشمهای اشکبار و سینه های سوخته قصه های هول آور اعدام عزیزانشان را برایم گفته بودند. در نهایت عزم جزم كردم كه پيام رسان مظلوميت ريحان، و دیگر ستمديدگان و زندانيان و خانواده هاى اعدام شدگان باشم.
پس تصميم به خروج گرفتم و طرحى با پیش بینی همه جوانب ریخته و از چنگ ماموران امنیتی جستم. اگر عمر و فرصتی باشد، جزئيات اين طرح را بیان خواهم کرد.
تمام تهديدات و بازجوييهايی که توسط بازجویان ارشد اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات انجام شده را ثبت و ضبط کرده ام و در صورت لزوم منتشر خواهم کرد .
آزار بستگانم حتی پس از خروجم ادامه یافت. ليكن با وجود عشق بی اندازه به آنان، نمی توانم از پیمانی که با مظلومین بسته ام بگذرم. خروجم برای همراهی با مبارزان علیه ظلم حكومت ظالمى است که آشیان های بسیاری را برباد داده است.
اكنون خود را جزء كوچكى از مخالفان برانداز حکومتی میدانم که از متجاوزان حمایت می کند. دستگاهی که جوانان را اعدام می کند. بر سر کوی و برزن، بساط دار می چیند. در رسانه های مزدورش تبلیغ مرگ مى پراكند. نه تنها برای مردم ایران که برای ساکنان کشورهای دیگر هم جز تباهی و نیستی نمی خواهد. حکومتی که امتحان خود را با همه جناح بندى هاى بيرونى و درونى اش داده است و به جز دزدی و غارتگری و مرگ، هیچ ندارد.
در برابر سیستم پلید چوبه دار و غارت سرمایه های مردم، مردان و زنان بسیاری هستند که با مبارزه بی امان خود به دفاع از حقوق مردم ایران پرداخته اند. با سنگين ترين بها، كشته هاى بسيار، زندانيان بسيار و درد و رنجها و دربه درى هاى بسيار. فارغ از هر گرایش سیاسی، اینها فرزندان مردم ایران هستند که در مقابل ظالم سر خم نکرده اند و زندگی شان در راه برقراری عدالت و آزادی فدا شده است .
مادرانه، جمعی از مادران داغدار بود که برای دادخواهی خون برزمین ریخته ی فرزندان ایران، قد راست کردند. طى دوسال فعالیت این مادران ، فشارهای زیادی از سوی نیروهای امنیتی بر خانواده های دادخواه وارد شد. اما آنان – همچنانكه من - شالهای سفیدشان را تبدیل به پرچمی کردند تا نشان دهند که با وجود زخم مرگ تلخ فرزندانشان، اسیر گورستان نخواهند شد. آنان فرزندان خود را همچون بذر آزادی خواهی و عدالت طلبی به خاک سپرده بودند. این مادران با عزیزانشان عهد بسته اند که تا آخرین نفس دادخواهی کنند. بی شک قلبشان جایگاه همه جوانان اسیر و از دست رفته است . با وجود غم عظیمشان ، به جای هر فرزند، صدها و هزاران فرزند یافتند. فرزندانی که به دنبال آزادی و عدالتند. به عنوان قطره يى از درياى جنبش دادخواهى من نيز با دخترم عهدى بسته ام.
وقتی گورکن، بلوکهای سیمانی را روی تن ریحان می چید مُهری بر آن پیمان زدم که با جان از تنم بدر رود. همچون سایر دادخواهان کفشهای آهنین پوشیده و به دنبال عدالتی هستم که از فرزندان ایران دریغ شده است. با مدافعین حقوق مردم، دوست و با ستمگران غارتگر، جنایتکار و متجاوز دشمنم. در مقابل چاه عمیق ستم و تباهی حکومت، قله رفیع آزادی و عدالت قرار دارد. بدون کشیدن خط بطلان بر آن چاه ظلمت و نیستی، نمی توان به قله آزادی و عدالت رسید. مبارزه يی بی امان که دهه هاست ادامه دارد، راهی ست که شهد شیرین پیروزی و عدالت را به همراه دارد.
به عنوان عضوی از جنبش دادخواهی، دستم را در دستان همه مبارزان جدی ضد ظلم مى گذارم. برای برقراری عدالتی که از بیگناهان در خاک غلطیده دریغ شد. برای محاکمه و مجازات کسانی که خون فرزندان ایران را بر زمین ریختند. بی شک ظلم ظالمان دیری نخواهد پایید و خون بیگناهان، سیاوش وار خواهد جوشید. پشتوانه این مبارزه هزاران دختر و پسر جوان هستند که با خون خود مهر باطل بر حکومت مستبد زدند. ضمانت پیروزی نیز میلیونها زن و مرد ایرانی هستند که از حکومت فاسد بیزارند و روزی با غرش هماهنگ خود پایه های لرزانش را فرو خواهند ریخت .
شعله پاکروان
شنبه 4 شهریور 1396. 26 اگوست 2017o
خود را جزء كوچكى از مخالفان برانداز حکومتی میدانم
بازجوى اطلاعات: ممکن است تو هم در خیابان زیر ماشین بروی. اینهم تقدیر توست!
پشتوانه این مبارزه هزاران دختر و پسر جوان هستند که با خون خود مهر باطل بر حکومت مستبد زدند. ضمانت پیروزی نیز میلیونها زن و مرد ایرانی هستند که از حکومت فاسد بیزارند و روزی با غرش هماهنگ خود پایه های لرزانش را فرو خواهند ریخت .
با سلام به همه هم ميهنانم
لحظاتى پيش پس از چند ماه دربه درى در يك كشور همسايه، از چنگ حكومت ديكتاتور رها شده و با یاری یکی از بستگانم، وارد كشوری اروپايى شدم.
در چند سال گذشته و بخصوص پس از اعدام ظالمانه ریحانه، انواع آزارها از تهدیدات تلفنی و کتبی و احضار و بازجویی گرفته تا جلوگیری از خروجم و از دست دادن پرواز بر من رفت. در تهران و پس از احضار وقتی روبروی بازجو نشستم با سؤالاتی حیرت اور مواجه شدم:
- چرا مى گويى اعدام نه؟ اعدام حكم خداست.
- پرچم داری. پرچمت را پايين بياور، وگرنه ديگر ملايمتى در كار نخواهد بود.
- ریحانه به گریه و دعاهای تو نیاز دارد. به قبرستان برو و برایش گریه کن
- ديگر درباره ريحانه ننويس، اگر هم میخواهی بنویسی در دفترت و در خلوت بنويس
- چكار دارى به اعدامهاى 67 اشاره مى كني؟
- چرا فلانى و فلانى مى آيند ديدن تو؟
- مرگ ریحانه در تقدیر او بوده! ممکن است تو هم در خیابان زیر ماشین بروی. اینهم تقدیر توست!
- هر کاری که دلت میخواهد برای ریحانه بکنی برای دو دختر دیگرت بکن. چون ممکن است آنان را هم از دست بدهى!
و هنگام خروج از فرودگاه وقتی پس از عبور از گیت پرواز، پاسپورتم را گرفته و در دفتر حراست بازجویی شدم به صراحت گفت:
- مایل بودم در اوين بازجويى بشوی
و حیرت آورتر این که با اينكه می دانست مانند همه بازماندگان اعدام و مادران داغدار «مى خواهم سر به تن اين نظام نباشد» و اين را صريحا از من شنيده بود با بى شرمى گفت:
- شما باید با ما همکاری کنید !
همدلی م با برخى زندانيان سياسى را "آلت دست” مجاهدين شدن نامید. اتهامات ناروایی به يك زن و شوهر زندانى مقاوم زد که دلم می لرزد از تکرار کردنش.
نیروهای امنیتی فوق همانها هستند که در دومین سالگرد ریحان، راحله ذکایی همبند سابقش را که با لوله هایی خارج شده از کلیه ها و پیچیده دور گردن، با سرطانى در مراحل پایانی دست و پنجه نرم می کرد، بازداشت كردند. هر چه فریاد زدم این زن در حال مرگ است، رهایش کنید، شرم نکردند. چند ماهی ست که راحله نازنين از دنیا رفته و در کنار ریحان من است. دیگر دست هیچ بازجوی هتاکی به او نمی رسد. راحله، زنی که تمام زندگیش توسط این نظام به یغما رفت.
مأموران امنيتى بعد از دستگیری بعضی شرکت کنندگان، به مراسم حمله کرده و هر چه خواستند کردند.
برای من اما دو راه بیشتر نمانده بود. یا باید سکوت می کردم و مظلومیت ریحانی که به تجاوز مامور اطلاعات تن نداده بود را فراموش می کردم، یا رو در روی دیوی که حامی متجاوزانی همچون سربندی است می ایستادم. یا باید تسلیم بی عدالتی میشدم یا مسئولیت خود را در قبال آنچه بازماندگان اعدام های متعدد بر دوشم گذاشته بودند انجام می دادم. یکی از دشوارترین انتخابهای زندگی م همین بود. ماندن یا رفتن. اگر مى ماندم و ادامه مى دادم، بايد راهى اوين مى شدم. روزها و شبهای بسیاری را در جدالی سخت با خود گذراندم. رها کردن هر چه داشتم، دل کندن از بهشت زهرا و باغچه ریحان، دلتنگی برای پدر و مادر سالمندم، دوری از فرزند و همسر، جدایی از مادران داغدار و دوستانم و از همه سخت تر دورشدن از آن همه زن و مردی که با چشمهای اشکبار و سینه های سوخته قصه های هول آور اعدام عزیزانشان را برایم گفته بودند. در نهایت عزم جزم كردم كه پيام رسان مظلوميت ريحان، و دیگر ستمديدگان و زندانيان و خانواده هاى اعدام شدگان باشم.
پس تصميم به خروج گرفتم و طرحى با پیش بینی همه جوانب ریخته و از چنگ ماموران امنیتی جستم. اگر عمر و فرصتی باشد، جزئيات اين طرح را بیان خواهم کرد.
تمام تهديدات و بازجوييهايی که توسط بازجویان ارشد اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات انجام شده را ثبت و ضبط کرده ام و در صورت لزوم منتشر خواهم کرد .
آزار بستگانم حتی پس از خروجم ادامه یافت. ليكن با وجود عشق بی اندازه به آنان، نمی توانم از پیمانی که با مظلومین بسته ام بگذرم. خروجم برای همراهی با مبارزان علیه ظلم حكومت ظالمى است که آشیان های بسیاری را برباد داده است.
اكنون خود را جزء كوچكى از مخالفان برانداز حکومتی میدانم که از متجاوزان حمایت می کند. دستگاهی که جوانان را اعدام می کند. بر سر کوی و برزن، بساط دار می چیند. در رسانه های مزدورش تبلیغ مرگ مى پراكند. نه تنها برای مردم ایران که برای ساکنان کشورهای دیگر هم جز تباهی و نیستی نمی خواهد. حکومتی که امتحان خود را با همه جناح بندى هاى بيرونى و درونى اش داده است و به جز دزدی و غارتگری و مرگ، هیچ ندارد.
در برابر سیستم پلید چوبه دار و غارت سرمایه های مردم، مردان و زنان بسیاری هستند که با مبارزه بی امان خود به دفاع از حقوق مردم ایران پرداخته اند. با سنگين ترين بها، كشته هاى بسيار، زندانيان بسيار و درد و رنجها و دربه درى هاى بسيار. فارغ از هر گرایش سیاسی، اینها فرزندان مردم ایران هستند که در مقابل ظالم سر خم نکرده اند و زندگی شان در راه برقراری عدالت و آزادی فدا شده است .
مادرانه، جمعی از مادران داغدار بود که برای دادخواهی خون برزمین ریخته ی فرزندان ایران، قد راست کردند. طى دوسال فعالیت این مادران ، فشارهای زیادی از سوی نیروهای امنیتی بر خانواده های دادخواه وارد شد. اما آنان – همچنانكه من - شالهای سفیدشان را تبدیل به پرچمی کردند تا نشان دهند که با وجود زخم مرگ تلخ فرزندانشان، اسیر گورستان نخواهند شد. آنان فرزندان خود را همچون بذر آزادی خواهی و عدالت طلبی به خاک سپرده بودند. این مادران با عزیزانشان عهد بسته اند که تا آخرین نفس دادخواهی کنند. بی شک قلبشان جایگاه همه جوانان اسیر و از دست رفته است . با وجود غم عظیمشان ، به جای هر فرزند، صدها و هزاران فرزند یافتند. فرزندانی که به دنبال آزادی و عدالتند. به عنوان قطره يى از درياى جنبش دادخواهى من نيز با دخترم عهدى بسته ام.
وقتی گورکن، بلوکهای سیمانی را روی تن ریحان می چید مُهری بر آن پیمان زدم که با جان از تنم بدر رود. همچون سایر دادخواهان کفشهای آهنین پوشیده و به دنبال عدالتی هستم که از فرزندان ایران دریغ شده است. با مدافعین حقوق مردم، دوست و با ستمگران غارتگر، جنایتکار و متجاوز دشمنم. در مقابل چاه عمیق ستم و تباهی حکومت، قله رفیع آزادی و عدالت قرار دارد. بدون کشیدن خط بطلان بر آن چاه ظلمت و نیستی، نمی توان به قله آزادی و عدالت رسید. مبارزه يی بی امان که دهه هاست ادامه دارد، راهی ست که شهد شیرین پیروزی و عدالت را به همراه دارد.
به عنوان عضوی از جنبش دادخواهی، دستم را در دستان همه مبارزان جدی ضد ظلم مى گذارم. برای برقراری عدالتی که از بیگناهان در خاک غلطیده دریغ شد. برای محاکمه و مجازات کسانی که خون فرزندان ایران را بر زمین ریختند. بی شک ظلم ظالمان دیری نخواهد پایید و خون بیگناهان، سیاوش وار خواهد جوشید. پشتوانه این مبارزه هزاران دختر و پسر جوان هستند که با خون خود مهر باطل بر حکومت مستبد زدند. ضمانت پیروزی نیز میلیونها زن و مرد ایرانی هستند که از حکومت فاسد بیزارند و روزی با غرش هماهنگ خود پایه های لرزانش را فرو خواهند ریخت .
شعله پاکروان
شنبه 4 شهریور 1396. 26 اگوست 2017o
viernes, 25 de agosto de 2017
ریخت آخوند علم الهدی و دیگر عمامه بسران اسهال آور است !
این آخوند مفت خور و خمینی صفت الدنگ هنوز در قرون وسطا حتی قبل از قرون وسطا زیست می کند !
واقعا آدم می ماند به آخوندهای انگل چه بگوید ذره ای شرافت و شهامت ندارند که حداقل به صدای مردم گوش کنند و اینقدر مزخرفات خامنه ای و پیر کفتار جماران را بیهوده غره غره نکنند ، ببینند که دنیا عوض شده است ، دیگر نمی توان جوانان و مردم را در اسارات شرعیات ضد انسانی و ضد فرهنگ امروزی نگه داشت ، هفته گذشته در باز نماز جمعه آزادی را ولنگاری می نامند و مدعی می شود که مردم اگر فرهنگ دینی نداشته باشند طغیان می کنند ! با وقاحت کامل و با بی شرافتی به زنان ایران توهین می کند و آنها را ضعیفه می نامد !
خب این آخوند احمق و انگل برای حفظ نظام و سیستم فاسد آخوندی و ادامه غارت اموال و سرمایه مردم ایران به راحتی به چنین توهین هایی دست می زند ، جوانان را تحقیر می کند ، زنان را تحقیر می کند ، آزادی را ولنگاری می نامد ، بایست در فضای مجازی بیشتر این آخوندهای انگل را افشا و توی سرشان زد و گفت آنروزی شما دست بوس دیکتاتوری بودید جوانان ایران به دنبال آینده ای بهتر از جان خود می گذشتند ، در حالی که شما در سر سفره مردم مفت خوری می کردید نان خمس و زکات می خوردید ، مردمی سرافراز هم داشتیم که مقابل استعمار و دیکتاتور بایستند ، شما انگل ها کجا بودید ، این دین شما کجا بود
؟ دین و آئین شما و تفکرات شما همان شکم روده های درزتان بود ! چرا اینقدر به مردم توهین می کنید ، قبل از اینکه برای مردم خط و نشان بکشید بروید جلوی آیئنه نگاهی به ریخت وحشت آور و اسهال آور و زشت و پلشت خودتان به بیاندازید و به گذشته و شکم پروری خودتان هم سیری بکنید ، خواهشا این دهان گند گاو چاله دهان تان را ببندید و در بازار نماز جمعه اراجیف تحویل مردم ندهید بگذارید شخض پلید و جلاد خامنه ای افسار پاره کند ، آخر شرم و حیای شما کجا رفته همانند سگ دست مردمی که به شما عمامه بسران نان و آب دادند گاز می گیرید ، حاج آقا به آخر خط خیانت و مفت خوری رسیدید ، دیگر این شرعیات و این مزخرفات مانع جوانان و قیام عمومی مردم نمی تواند باشد ، بروید فکری به آخر وحشتناک خود بکنید بیشتر از این نام اسلام و خدا خراب نکنید ،
تف بر قبر پیرکفتار جماران خمینی جلاد
مرگ بر اصل شوم ولایت فقیه
مرگ بر خامنه ای
سلام بر آزادی و قیام مردم
واقعا آدم می ماند به آخوندهای انگل چه بگوید ذره ای شرافت و شهامت ندارند که حداقل به صدای مردم گوش کنند و اینقدر مزخرفات خامنه ای و پیر کفتار جماران را بیهوده غره غره نکنند ، ببینند که دنیا عوض شده است ، دیگر نمی توان جوانان و مردم را در اسارات شرعیات ضد انسانی و ضد فرهنگ امروزی نگه داشت ، هفته گذشته در باز نماز جمعه آزادی را ولنگاری می نامند و مدعی می شود که مردم اگر فرهنگ دینی نداشته باشند طغیان می کنند ! با وقاحت کامل و با بی شرافتی به زنان ایران توهین می کند و آنها را ضعیفه می نامد !
خب این آخوند احمق و انگل برای حفظ نظام و سیستم فاسد آخوندی و ادامه غارت اموال و سرمایه مردم ایران به راحتی به چنین توهین هایی دست می زند ، جوانان را تحقیر می کند ، زنان را تحقیر می کند ، آزادی را ولنگاری می نامد ، بایست در فضای مجازی بیشتر این آخوندهای انگل را افشا و توی سرشان زد و گفت آنروزی شما دست بوس دیکتاتوری بودید جوانان ایران به دنبال آینده ای بهتر از جان خود می گذشتند ، در حالی که شما در سر سفره مردم مفت خوری می کردید نان خمس و زکات می خوردید ، مردمی سرافراز هم داشتیم که مقابل استعمار و دیکتاتور بایستند ، شما انگل ها کجا بودید ، این دین شما کجا بود
؟ دین و آئین شما و تفکرات شما همان شکم روده های درزتان بود ! چرا اینقدر به مردم توهین می کنید ، قبل از اینکه برای مردم خط و نشان بکشید بروید جلوی آیئنه نگاهی به ریخت وحشت آور و اسهال آور و زشت و پلشت خودتان به بیاندازید و به گذشته و شکم پروری خودتان هم سیری بکنید ، خواهشا این دهان گند گاو چاله دهان تان را ببندید و در بازار نماز جمعه اراجیف تحویل مردم ندهید بگذارید شخض پلید و جلاد خامنه ای افسار پاره کند ، آخر شرم و حیای شما کجا رفته همانند سگ دست مردمی که به شما عمامه بسران نان و آب دادند گاز می گیرید ، حاج آقا به آخر خط خیانت و مفت خوری رسیدید ، دیگر این شرعیات و این مزخرفات مانع جوانان و قیام عمومی مردم نمی تواند باشد ، بروید فکری به آخر وحشتناک خود بکنید بیشتر از این نام اسلام و خدا خراب نکنید ،
تف بر قبر پیرکفتار جماران خمینی جلاد
مرگ بر اصل شوم ولایت فقیه
مرگ بر خامنه ای
سلام بر آزادی و قیام مردم
sábado, 12 de agosto de 2017
ديدار هيأت عاليرتبة سناي آمريكا با خانم مريم رجوي و مجاهدين در تيرانا (آلبانی)
دیدار مهم :
با اپوزیسیون و تنها آلترناتیو رژیم آخوندی یعنی شورای ملی مقاومت ایران و رهبری خانم مریم رجوی ،سرنگونی رژیم ضد بشری آخوندی حاکم بر ایران در دسترس است .
با اپوزیسیون و تنها آلترناتیو رژیم آخوندی یعنی شورای ملی مقاومت ایران و رهبری خانم مریم رجوی ،سرنگونی رژیم ضد بشری آخوندی حاکم بر ایران در دسترس است .
روز شنبه، ۱۲ ۲۰۱۷ ، يك هيأت عاليرتبه از سناي ايالات متحده آمریکا با خانم مريم رجوي، رئيس جمهور برگزيده شوراي ملي مقاومت ايران، در مقر مجاهدين در تيرانا، ديدار و پیرامون وضعیت مجاهدین در آلبانی، آخرین اوضاع ایران و منطقه و راه حل های پایان دادن به بحران در منطقه كه از تغيير دموكراتيك در ايران مي گذرد، گفتگو كردند.
در هيأت سنا به رياست سناتور روي بلانت، نايب رئيس كنفرانس جمهوريخواهان در سنا، عضو كميته هاي تخصيص بودجه، اطلاعات، قوانين و اداري، بازرگاني، علوم و ترابري؛ سناتور جان كورنين، ناظم اكثريت سنا عضو كميته هاي قضايي، اطلاعات و مالي؛ و سناتور تام تيليس عضو كميته هاي قواي مسلح، قضايي، بانكداري، امور مسكن و شهري، و امور بازنشستگان ارتش حضور داشتند.
سناتورهاي برجستة آمريكايي انتقال امن و سالم كليه ساكنان ليبرتي را تبريك گفتند و براي آنها در مبارزه شان براي استقرار دموكراسي و حقوق بشر در ايران آرزوي موفقيت كردند. سناتور بلانت كه در طول سالهاي گذشته تلاشهاي گسترده یي را براي امنيت مجاهدين در ليبرتي و انتقال آنها به خارج از عراق به عمل آورده بود، اين انتقال را يك پيروزي بزرگ براي مردم و مقاومت ايران توصيف كرد و از تلاشهاي خانم رجوي و سازمان مجاهدين خلق ايران براي تحقق اين مأموريت بزرگ قدرداني كرد.
خانم رجوي از سناتورهاي آمريكايي به خاطر مواضع قاطع آنها در قبال رژیم ایران به خصوص نامگذاري سپاه پاسدران رژيم ولايت فقيه و تصویب تحريمهاي جديد عليه سپاه و سردمداران رژيم به خاطر نقض حقوق بشر، پروژه هاي موشكي و صدور تروريسم، تقديركرد. وي همچنين از تلاشهاي سناتورهاي برجستة آمريكايي به ويژه سناتور بلانت در مورد حفاظت اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران در اشرف و ليبرتي و نيز تلاش بي وقفه براي انتقال امن آنها به آلباني تشكر نمود.
خانم رجوي تصريح كرد: برخلاف تبلیغات حامیان رژیم، استبداد مذهبي حاكم از درون بسیار پوسیده و شکننده است و اگر حمايتهاي خارجي و به ويژه سياست مماشات در آمريكا و اروپا نبود اين رژيم تا اين اندازه دوام نمي آورد. تغییر رژيم در ایران یک ضرورت اجتناب ناپذير است، این تغییر در دسترس است. یک آلترناتیو معتبر و دموکراتیک وجود دارد. مترادف دانستن تغییر رژیم و دموکراسی براي ایران با جنگ و بی ثباتی در منطقه، فریب محض است و منشأ آن تبليغات لابي هاي رژيم ايران در پايتختهاي غربي است. رژيم و پشتيبانان و لابي هاي آن، واقعيت را دجالانه و به عمد، معكوس جلوه مي دهند تا مردم ايران و اين منطقه از جهان را سزاوار فاشيسم ديني و بنيادگرايي و تروريسم تحت نام اسلام قلمداد كنند. در حاليكه سرنگوني اين رژيم در واقع لازمه پايان يافتن بحران و جنگ در منطقه است.
خانم رجوي بر ضرورت اخراج سپاه پاسداران و شبه نظاميان مزدور آن از سوریه، عراق و سایر کشورهای منطقه، اتخاذ تدابیر فوری برای حسابرسي از اين رژيم به خاطر اعدامهاي گسترده به ويژه قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷ و تحقيقات مستقل در باره اين جنابت بزرگ عليه بشريت و سپردن مسئولان آن به عدالت، تحریمهای همه جانبه بر سیستمهای بانکی و درآمدهاي نفتی رژيم سركوبگر آخوندها؛ تأكيد كرد و خواهان به رسميت شناختن خواست برحق مردم و مقاومت ايران برای سرنگوني ديكتاتوري ديني، استقرار آزادی و دموکراسی و برپايي یک جمهوری بر مبنای جدایی دین از دولت، برابری زن و مرد گرديد.
در پايان اين ديدار، سناتورهاي آمريكايي با شماري از اعضاي مجاهدين و شاهدان و قربانيان جنايات رژيم آخوندي در ايران و اشرف و ليبرتي، گفتگو كردند.
در هيأت سنا به رياست سناتور روي بلانت، نايب رئيس كنفرانس جمهوريخواهان در سنا، عضو كميته هاي تخصيص بودجه، اطلاعات، قوانين و اداري، بازرگاني، علوم و ترابري؛ سناتور جان كورنين، ناظم اكثريت سنا عضو كميته هاي قضايي، اطلاعات و مالي؛ و سناتور تام تيليس عضو كميته هاي قواي مسلح، قضايي، بانكداري، امور مسكن و شهري، و امور بازنشستگان ارتش حضور داشتند.
سناتورهاي برجستة آمريكايي انتقال امن و سالم كليه ساكنان ليبرتي را تبريك گفتند و براي آنها در مبارزه شان براي استقرار دموكراسي و حقوق بشر در ايران آرزوي موفقيت كردند. سناتور بلانت كه در طول سالهاي گذشته تلاشهاي گسترده یي را براي امنيت مجاهدين در ليبرتي و انتقال آنها به خارج از عراق به عمل آورده بود، اين انتقال را يك پيروزي بزرگ براي مردم و مقاومت ايران توصيف كرد و از تلاشهاي خانم رجوي و سازمان مجاهدين خلق ايران براي تحقق اين مأموريت بزرگ قدرداني كرد.
خانم رجوي از سناتورهاي آمريكايي به خاطر مواضع قاطع آنها در قبال رژیم ایران به خصوص نامگذاري سپاه پاسدران رژيم ولايت فقيه و تصویب تحريمهاي جديد عليه سپاه و سردمداران رژيم به خاطر نقض حقوق بشر، پروژه هاي موشكي و صدور تروريسم، تقديركرد. وي همچنين از تلاشهاي سناتورهاي برجستة آمريكايي به ويژه سناتور بلانت در مورد حفاظت اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران در اشرف و ليبرتي و نيز تلاش بي وقفه براي انتقال امن آنها به آلباني تشكر نمود.
خانم رجوي تصريح كرد: برخلاف تبلیغات حامیان رژیم، استبداد مذهبي حاكم از درون بسیار پوسیده و شکننده است و اگر حمايتهاي خارجي و به ويژه سياست مماشات در آمريكا و اروپا نبود اين رژيم تا اين اندازه دوام نمي آورد. تغییر رژيم در ایران یک ضرورت اجتناب ناپذير است، این تغییر در دسترس است. یک آلترناتیو معتبر و دموکراتیک وجود دارد. مترادف دانستن تغییر رژیم و دموکراسی براي ایران با جنگ و بی ثباتی در منطقه، فریب محض است و منشأ آن تبليغات لابي هاي رژيم ايران در پايتختهاي غربي است. رژيم و پشتيبانان و لابي هاي آن، واقعيت را دجالانه و به عمد، معكوس جلوه مي دهند تا مردم ايران و اين منطقه از جهان را سزاوار فاشيسم ديني و بنيادگرايي و تروريسم تحت نام اسلام قلمداد كنند. در حاليكه سرنگوني اين رژيم در واقع لازمه پايان يافتن بحران و جنگ در منطقه است.
خانم رجوي بر ضرورت اخراج سپاه پاسداران و شبه نظاميان مزدور آن از سوریه، عراق و سایر کشورهای منطقه، اتخاذ تدابیر فوری برای حسابرسي از اين رژيم به خاطر اعدامهاي گسترده به ويژه قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷ و تحقيقات مستقل در باره اين جنابت بزرگ عليه بشريت و سپردن مسئولان آن به عدالت، تحریمهای همه جانبه بر سیستمهای بانکی و درآمدهاي نفتی رژيم سركوبگر آخوندها؛ تأكيد كرد و خواهان به رسميت شناختن خواست برحق مردم و مقاومت ايران برای سرنگوني ديكتاتوري ديني، استقرار آزادی و دموکراسی و برپايي یک جمهوری بر مبنای جدایی دین از دولت، برابری زن و مرد گرديد.
در پايان اين ديدار، سناتورهاي آمريكايي با شماري از اعضاي مجاهدين و شاهدان و قربانيان جنايات رژيم آخوندي در ايران و اشرف و ليبرتي، گفتگو كردند.
دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران۲۱ مرداد ۱۳۹۶ (۱۲ اوت ۲۰۱۷)
Suscribirse a:
Entradas (Atom)